نوت معرفی | گوشِ شنوایِ آقایِ ماهی | داستان های lefv غنچه شوید
𝖘𝖕𝖗𝖎𝖓𝖌
𝖘𝖕𝖗𝖎𝖓𝖌
The angel who fell from heaven
Marcis March
Marcis March
  • پست شده در - يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۴۸ ب.ظ
  • ۱۲۸ : views
  • ۱ : Comments
  • : Categories

شب

شبها بین گل های روی دشت دراز میکشم، سرمو روی زمان میزارم و بعد فضا رو روی خودم میکشم. درحالی که زمین و فضا و زمان بهم فشار میارن خواب میرم. صبح همه اونهارو میبینم ولی هیچ کدوم چیزی که بودن نیستن.

 

۱ عدد کامنت برای این مطلب ثبت شده است
  • Sara Y

    تصورش عجیب و جالب بود. 

  • Marcis March
    اینکه زمین و زمان و فضا رو کنار هم حس کنی؟
    حس میکنم بعد از اونهمه چیزی که یهو حس میکنیم منفجر میشیم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی