- پست شده در - جمعه, ۳ آبان ۱۴۰۴، ۱۱:۵۵ ب.ظ
- ۱۴ : views
- : Likes
- ۳ : Comments
- : Categories
دایره
فهمیدن درد داره چون همیشه بهایی که بابتش پرداخته میشه باارزش تره درست. ولی همیشه ترس بعد از فهمیدن با غصهی از دست دادن بها اشتباه گرفته میشه. من ناراحتم که این رابطه تموم شده وقتی درحد اون اعصاب خوردی ها نبوده. ولی تترس اینجوری تموم شدن همه روابطمه که اعتمادم رو ازم میگیره. من ناراحتم که امتحاناتم تموم شده در حالی که ارزش اونهمه حرص خوردن رو نداشته. ولی ترس از بی فایده بودن تمام تلاش هامه که لذت شادی کردن رو ازم میگیره. من ناراحتم که تو دیگه نیستی. شما دیگه نیستید. ولی ترس نبودن خودمه که بودن رو برام زهر میکنه. شروع کردن چیزی وقتی میدونی تموم میشه سخته. تلاش کردن برای چیزی وقتی میدونی ممکنه زرق و برقش خاموش بشه و باطن پوچش پیدا بشه سخته. بودن وقتی میدونی نبودن امکان داره، سخته. فکر میکنم اگه از قبل میدونستم قراره برید رفتنتون کمتر واسم سخت بود. کمتر میترسیدم. کمتر ناراحت میشدم. ولی خب نمیدونستم. شاید اونجوری همه چیز بدتر میشد. تو این شرایط خوشحال بودنم برام عجیبه. چون هستم. خوشحالم که هستم. اینکه میتونستم نباشم مثل روز برام روشنه. همه میگفتن نباید بگی کاش من جای بقیه بودم. من نمیگفتم. از این واقعیت که ممکن بود من جای اونا باشم میترسیدم. هنوزم همینه. برای همین هربار که میترسم خوشحال میشم. نمیفهمم چجوری کار میکنه. شاید هنوز بهایی برای خوشحال بودنم نپرداختم. شاید وقتی یین و یانگ کنار هم باشن دایره کامل بشه. شاید این اولین دایره کامل زندگی ما باشه. شاید تا الان همه چیز نیم دایره بوده. از خودم میپرسم حالا که اینا رو فهمیدی بگو، ارزشش رو داره؟ نه. نداره. فهمیدن درد داره چون هیچوقت ارزشش رو نداره.