نوت معرفی | گوشِ شنوایِ آقایِ ماهی | داستان های lefv غنچه شوید
𝖘𝖕𝖗𝖎𝖓𝖌
𝖘𝖕𝖗𝖎𝖓𝖌
The angel who fell from heaven
Marcis March
Marcis March
  • پست شده در - يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۰، ۱۰:۲۱ ب.ظ
  • ۲۲۶ : views
  • ۷ : Likes
  • ۱۰ : Comments
  • : Categories

جورابشت

 

گفتم «پس قراره بری؟»

میدونستم چی میگه. تک تک کلمه هایی که بهشون فکر میکرد رو میدونستم. ولی باید حرف میزد. باید مطمئن میشدم فکریه که جرئت گفتنش رو داره. باید دست از جمع کردنِ وسیله هاش و چپوندنشون توی کوله ای که خودم براش خریده بودم میکشید. اما من بزرگتری بودم که بچه تر میزدم، تکیه گاهی بودم که تکیه کردم و شنوایی که فقط حرف زدم. پس حق دخالت کردن هم نداشتم.

گفت «موندن رو بلد نیستم. آخرِ همین هفته میرم؛ اگه نشد هفته بعدش.»

وقتی روی مبل ریختم سکوت جوری پخش شده بود که حس کردم صدای کاغذ های روی میز اضافی ترین صدایی بوده که میتونستم تولید کنم و شاید باید میذاشتم پخش بمونن. روی زمین. شاید اصلا مثل همه ی کاراش توی این کاغذ هام ترتیبی بوده. موج فکر هایی که درحال شکل گرفتن بودن با صدای باز شدن زیپ جدیدی فرو ریختن. مگه یه کیف چند تا جیب میتونه داشته باشه؟ سازندش نمیدونسته شاید کسی بتونه به خاطر کم جا بودن کیفش رفتنش رو کنسل کنه؟ یا حداقل عقب بندازه تا کیف جدید بگیره؟ کاش سازنده ها دیگه کیف جادار نسازن. کاش کوله ها انقدر کوچیک باشن که هرکسی خواست بره کلی یادگاری از خودش جا بذاره. شاید روزی به خاطر اونا برگرده. روزی که عطرش نرفته باشه.

گفتم «چقدر تو اون سرِ کوچولوت فکر چرخیده.. بیا بغلم ببینمت.»

فکر کردین به من فکر نکرده؟ به بعدش فکر نکرده؟ به اینکه کجا میخواد بره چیکار میخواد بکنه فکر نکرده؟ نخواسته تجدید نظر کنه؟ مگه چقدر اذیت شده؟ شاید اصلا شما بیشتر اذیت شده باشین.. منم به این چیزا فکر کردم. خیلی فکر کردم. حتی گفتم چرا وقتی اون میتونه من نتونم؟ ولی میبینم چشماش خیس و قرمزه. میدونم گلوش درد میکنه و از تو باد کرده. میشنوم وقتی خیلی تنها میشه و با کاکتوساش حرف میزنه. حتی الانم حس میکنم تو بغلم میلرزه و ایمان دارم از همیشه ی خودش غمگین تره. پس اگه قراره بره قطعا به همه فکر کرده، باید بذاریم بره...

پرسید «سرِ تو بزرگه.. جوراب چی بپوشم؟»

همیشه همینه. مهم نیست چی بپوشه و کجا قرار باشه بره؛ اصلی ترین چیز جوراب هاشه. اسمی که اینجا بهش میگن طولانی و سخته. ما فقط بهش میگیم جورابشت. کامل نمیگه چرا ولی شاید از همون اول میدونسته باید روزی بره و داشته از پاهاش مراقبت میکرده.. شاید شب هایی که از درد پاهاش گریه میکرده به خاطر نرفتنِ زیاد بوده. شاید باید چشمام رو میبستم که زودتر بره. فقط کاش بعد رفتنش جایی رو پیدا کنه که بتونه بمونه.

پرسیدم «تو چی میخوای بپوشی؟»

به حرف من که گوش نمیدی. هرکار دوست داری میکنی. هرچی میخوای میپوشی. هروقت بخوای تصمیم میگیری بری. هرجا بخوای میری. مهم نیست. هرکار دوست داری بکن. هرچی میخوای بپوش. هروقت میخوای هرجا میخوای برو. فقط خوشحال باش. انقدر خوشحال باش که اینجارو با همه ی درداش و خوبیاش یادت بره. وقتی چشماش رو بست یادم اومد میتونه چشمام رو بخونه. یادم اومد میتونم چشماش رو بخونم. پس همین که فهمیدی ازت چی میخوام خوبه.

گفت «همون گرما. همونا که هیچ جوره قرینه نمیشن. جایی که میخوام برم جورابِ قرینه نمیخوام...»

فقط تونستم محکم تر بغلش کنم..

«آسا عصبانی نباش، ناراحت نشو، شایدم لانی از رفتن فقط جوراب پوشیدنش رو بلد بود که اینجوری رفت و همه چیز رو جا گذاشت. گریه نکن. دیدی که کیف منو برده. شاید قراره با وسایل جدید پرش کنه.. آسا بیا خوشحال باشیم و براش آرزوی خوشبختی کنیم.»

۱۰ عدد کامنت برای این مطلب ثبت شده است
  • Marcis March

    lani: heaven or chief

    پس لانی میشه بهشت.. ترکیب جوراب با بهشتم میشه جورابشت>


    +دلتون تنگ شده بود؟ دل من اندازه ی نوک پای یه مورچه شده بود و خیییلییی یهویی این عکسه از اون باتلاق ننوشتن کشیدم بیرون.. ممنونم ازش^^

  • ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

    این متنارو از کجای مغزت میاری اخه ")

  • Marcis March
    نمیدونم واقعا فقط خالی میشه
  • Mizuki Chibia

    چه متن پر و زیبایی=-= TT

  • Marcis March
    زیبا میخونین⁦(◍•ᴗ•◍)⁩
  • H

    جا داره از عکسه تشکر کنیم (:

    عاشق مدل فوران کلماتتم که ته تهشم همه از دید خودمون فقط میتونیم بفهمیمشون نه از دید تو که اصن یه معنای دیگه ای دارن ،

    (باور نمیکنم جوراب اون جای خالی بوده باشه(چ نگرانی هایی که من در لحظه چشیدم و بعد خندیدم))

  • Marcis March
    واقعا تشکر میخواد
    اره راستش چون پیش خودمم زیاد معلوم نیست چی به چیه گنگ میشه.. ولی دوسش دارم وقتی یه چیزی هست که خود خودم میفهمم>
    نمیخواستم اسپویل کنم خب گفتم که دارم مینویسم بهت سریعㅠ-ㅠ
  • 🎼  کالیستا

    نمیتونم... فقط نمیتونم.. دلم میخواد گریه کنم و نمیدونم‌ چرا... 

    خیلی.. غم قشنگی داشت.

    +دلم برای ستاره‌ت و نوشته هات تنگ شده بود.:)

  • Marcis March
    کنچانااا گریه کن که خالی شی. ولی یه آهنگ قشنگم گوش کن که ارزششو داشته باشه^^
    غمی که باعث آینده میشه قشنگه
    دل منم تنگ شده بووود کلی کامنت باید بذارم چقد پست گذاشتین همهT-T

  • Aki :|~

    هیی مارسیس ساننننننن!بالاخره اومدینااا*^*

    دلم براتون شده بود اندازه یه پروتونی TT نوترونی TT

    این نوشتتون خیلی خاص بود، خیلی بوی همون میز گوشه عکسو می داد، مخصوصا وقتایی که هوای شمال شرجی میشه، نم میگیره...

    انگار نمش شور بود، عین دریا...عین قطره های اشک :">

    حقیقتا برای کسی که این حرفا رو بهش می زنین حسودیم میشه -.- 

    ولی خیلیی قشنگ بود، مثل خودتون :">...و شاید جوراباتون!*^*

    شبتون ناگتی !") 

  • Marcis March
    سااانیییی بلاخره اومدممم
    تورو که ول نکرده بودم بچه حرف زدیم باهم-^-
    خوووبههه. خوبه که تونستم بهتر از قبلا بنویسمش که همچین بویی بده.
    گفتم بالا.. غمی که بعدش آینده میاد همیشه لبخندیه که بین گریه میزنی^^
    کسی نیست حسودی نکن.. یکمش برای خودمه مینویسم که یادم بمونه.. یکمشم مال هرچیزی که اتفاق افتاده این چند وقت. خودمم نمیفهمم بعضی وقتا باید چند بار بخونم که بفهمم عه این چیزی که نوشتم مثل حرفاییه که میخواستم امروز صبح بزنم (مثلا)
    اخ پری من جورابای خوشگلمو تا پاره نکنم ول نمیکنم بس که کمنT-T
    شبت پرنور پرتوی آفتاب من^^
  • زری ...

    عا

    چرا باید میرفت ؟؟؟

     

    مودونی توی داستات کوتاه باید بیشتر توضیح اصلی بدی و از اضافات کم کنی :")

    کلیک 

    اگه داستان کوتاه نوشتن دوست داری ، اینجا جای خوبیه :")

    گرچه اگه داستانت و واسه شون بفرستی یکم بی رحمانه نقد میکنن XD ولی گفتم بگم :)

  • Marcis March
    اخه مشکل اصلی همینجاست برای اینکه خوب بنویسم اول باید بدونم چی میخوام بنویسم.. ولی من تا وقتی یه جمله رو ننوشتم از جمله بعدی خبر ندارم.. اینا فعلا تمرینه واسه بهتر کردن کلیاتش.. وقتی حس کردم میتونم یه موضوع مشخص رو پیدا کنم که ارزش نوشتن داشته باشه و دیدم میتونم صرفش کنم ترسیدنمو میذارم کنار داستانمو میفرستم براشونㅠ-ㅠ
  • ‌n_n Negari

    و نگاری که هنوز متناش پر از ابهامه و این خیلی قشنگش میکنه 

  • Marcis March
    نگاااار.. دلم تنگ شده بووود مرسی مرسی^^
  • ‌n_n Negari

    منم :)) 

  • Marcis March
    بغل*
  • 🎼  کالیستا

    این

  • Marcis March
    منی که دونه دونه دارم میخونمشون و تازه میفهمم چه حسی دارین شما موقع خوندن متنای خودم.. خیلی باحاله ولییی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی