- پست شده در - يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۲۶ ب.ظ
- ۲۴۶ : views
- : Likes
- ۵ : Comments
- : Categories
گل فشان
گویند پدیده ای در جهان پیرامون ماست حاصل عوارض ژئومورفولوژی و زمین شناسی.
گویم حرف هاییست که هیچ گاه بیان نمیشود. در عوض جمع میشود. فشار می آورد. اما فوران نمیکند. آرام سرازیر میشود. خالی میشود ذهن از آنچه بود و آنچه نیست. سرد میشود. سنگ میشود. اطراف را تشکیل میدهد. اطرافی که نبود اما هست. اطرافی که هست متشکل میشود از حرف هایی که هیچ وقت بیان نشد. هرگاه به ذهنت رجوع میکنی حرف ها آنجا هستند. میبینی اما نمیگویی. فوران های دگر روی قبلی ها قرار میگیرد. کوه میشود یا دره بستگی به حرف ها دارد. برای دیدن مغزت باید از کوه بالا یا از دره پایین بروی. مغزت کجاست؟ نیست. دفن شده. مدفون زیر حرف هایی که هیچ گاه بیان نشد. حرف ها روی هم سوار شدند. سنگ شدند. برای استخراج آن باید حفر کنی. چاله ای به عمق همه حرف هایی که بیان نشد. یافتی مغزت را؟ حیف که بین لایه های مرده آن سنگ ریزه جمع شده. سنگ ریزه هایی از جنس همان که خودت میدانی. من دیگر نمیدانم. گل ها از مغزم بیرون زده اند. بدنم نیست. مدفون شده. زیر حرف هایی که.. حرف هایی که.. سنگ هایی که بدنم را احاطه کرده اند. فشار زیاد است. درهم میشکنم. زیر فشار حرف هایی که.. سنگ هایی که.. یادم نیست. نمیبینم. نمیشنوم. حس نمیکنم. سنگ است. همه چیز سنگ است. گل ها هنوز بیرون می آید. فوران نیست. جریان راکد حرف هاییست که.. حرف هایی که..
.
.
نمیدانم.