- پست شده در - سه شنبه, ۸ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۱۹ ب.ظ
- ۲۴۹ : views
- ۰ : Comments
- : Categories
نقاب جدید
تا حالا دستت به خون کسی آلوده شده؟
خودت رو چطور تا حالا خون خودتو ریختی؟
اما من از روزی که صدای گریه هامو کشتم هرشب نقابی رو که به چهرم زدم تیکه تیکه میکنم.
خون هردوشون نرم و خاکستریه و وقتیم که خشم میشه مثل سیمان سفت میشه با هیچ چیزی هم پاک نمیشه.
هرروز میخوام نقابم رو بالا بیارم اما چیز بیشتری جز عق های خالی نسیبم نمیشه.
ولی شب ها که تیکه های نقاب رو توی سطل متفاوت از دیشب خالی میکنم با دست و پای خشک و سیمانی کنج اتاق جمع میشم تا فردا که درو باز میکنم و نقاب جدیدمو پشت در توی سبد پیدا میکنم.
درسته که بدون نقاب من، منم.
اما منی دیگه توی جهان زندگی نمیکنه.