- پست شده در - شنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۰، ۱۱:۵۶ ب.ظ
- ۲۲۶ : views
- : Likes
- ۸ : Comments
- : Categories
Darling
00:03
«بگو.» بهت بگم؟ میبینی؟ باید گوش بدی. باید بفهمی. نمیتونم واضح بهت بگم. من بدون سانسور حرف نمیزنم. اگه بد فهمیدی. اگه نخواستی جوری که من شنیدم بشنوی چی؟ اگه باز تنها شدم؟ من بهت اعتماد کردم. برات بخشی از خودمو فرستادم. سبزی وجودم رو توش قایم کردم. اونو توی قلبت نگه میداری؟
00:09
«باشه.» دیدی؟ شنیدی؟ فهمیدی؟ جوری که من صداهارو دیدم؟ همونجوری که رنگ هارو شنیدم؟ دنیای منو فهمیدی؟ الان داری میبینی؟ داری میشنوی؟ منِ گم شده توی حرف هایِ نگفتهم رو پیدا کردی؟ خواهش میکنم پیداش کن. میدونم کجاست ولی این بار نمیتونم بهت تقلب برسونم. لطفا یکم باهوش باش.
00:10
«کیوته.» نیست. این بار نیست. من حرف هام رو توی کلماتی که بهت گفتم دفن کردم. رنگ هام رو توی تک عکسی که برات فرستادم کشتم. صدام رو توی موج های اقیانوس خفه کردم. من خودم رو وجودم رو پاش گذاشتم. باهوش نیستی یا من پیچیده ام؟ نکنه همیشه همین بوده؟ شاید من سختم برای این دنیا.
00:14
«خب.» خب؟ خب. خب به جمالت. خب به چشمای قشنگت. خب به نرمیِ بغلت. خب به ابری که ساختی. اینهمه کار کردی. منم نمیخوام تمومش کنم. اگه حتی یه تار باریک باشه. دلم میخواد نگهش دارم. فقط نگهش دارم. اگه قراره امتحان کنی منو امتحان کن. هرچقدر که بفهمی چی میخوای. فقط قیچی رو وسط نیار. میگن قیچی رو باز و بسته کنی دعوا میشه. هوم؟
00:16
«نمیفهممت.» تغییر کرده بودی. تغییر کردی. نه برای من. نه به خاطر من. برای ادامه ی خودت. برای الانِ خودت. و توی تغییرت من دیگه جایی ندارم نه؟ نه.